کد مطلب:49382
شنبه 1 فروردين 1394
آمار بازدید:5
آيا نمونههايي وجود دارد كه نشان دهنده تأثير فصاحت و بلاغت قرآن، در جذب قلوب افراد به اسلام باشد؟
آري، نمونههاي فراواني در اين زمينه وجود دارد كه به دو نمونه آن بسنده ميشود.
عده اي از مسلمانان صدر اسلام بر اثر فشار زياد مشركان مكه، به حبشه هجرت كردند. كفار دو نماينده با هداياي فراوان به دربار نجاشي، پادشاه حبشه، فرستادند تا مسلمانان را برگردانند. آنان ابتدا اطرافيان و درباريان را با هدايا تطميع كردند و به نجاشي گفتند « اينان جوانان فراري و سركش شهر ما، مكه هستند و ممكن است در اين سرزمين ايجاد اغتشاش كنند و باعث درسري شوند، بهتر است كه آنها را به ما تحويل دهيد تا به شهر خودمان بازگردانيم ».
مجلس از هر نظر به نفع كفار و به ضرر مسلمانان بود و نمايندگان مشركان از پيش، مقدمات دستيابي به خواسته خود را فراهم كرده بودند.
اما از آنجا كه نجاشي، مردي باهوش و زيرك بود از نماينده مسلمانان خواست كه آنها هم مطالب خود را بيان كنند. حضرت جعفر بن ابيطالب – رضوان اللّه عليهما – شروع به سخن كرد و به معرفي اسلام و پيامبر اسلام (ص) و قرآن پرداخت. نجاشي از او خواست مقداري از قرآن نازل شده بر پيامبر (ص) را براي او بخواند. جعفر با در نظر گرفتن موقعيت زمان و مكان و اين كه حاضران مسيحي بودند، آياتي از قرآن مجيد را در موضوع ولادت حضرت عيسي – علي نبيّنا و آله و عليه السلام – تلاوت كرد. مجلس كه از آغازبر ضد مسلمانان آماده شده بود، منقلب شد و اشك در چشمان نجاشي و روحانيان مسيحي حلقه زد. فصاحت و بلاغت اين آيات و جاذبه كلام خدا، چنان در نجاشي تأثير گذاشت كه به نماينذگان قريش جواب منفي داد و هداياي آنها را بازگرداند و به جعفر و ساير مسلمانان اجازه داد كه تا هر زمان كه بخواهند در حبشه بمانند. (فروغ ابديت 1/252)
نمونه ديگر از تأثير فصاحت و بلاغت قرآن، داستان اسعد بن زراره است. چون قبيله « اسعد » با قبيلهاي ديگر مدتها در جنگ و ستيز بود، اسعد براي تهيه اسلحه از مدينه به سوي مكه حركت كرد. وقتي وارد مكه شد، ابتدا به قصد زيارت خانه خدا به طرف مسجدالحرام – كه كعبه در زمان جاهليت علي رغم وجود بتها از احترام خاصي برخوردار بود – حركت كرد. جلوي در مسجدالحرام شخصي جلوي اسعد را گرفت و گفت كجا ميروي؟ اسعد گفت به زيارت ميروم. مرد گفت عيبي ندارد، ولي مواظب باش! چون در كنار حجر اسماعيل، مردي ساحر نشسته است با كلامش مردم را سحر و جادو ميكند! اين پنبه را در گوشهايت فرو كن تا صدايش به گوش تو نرسد! اسعد اين كار را انجام داد و به طواف مشغول شد. در اين هنگام چهره زيباي پيامبر (ص) توجه او را جلب كرد؛ ولي سخنان آن حضرت را نميشنيد. با خود انديشيد كه عجب آدم ناداني هستم! بهتر است حرفهاي او را بشنوم؛ اگر خوب بود بپذيرم و گرنه قبول نكنم . پنبهها را از گوش درآورد و آياتي از قرآن به گوشش رسيد. ( آيه 17 و 18 سوره زمر ) جذبه قرآن قلبش را تكان داد و در اعماق روحش روشنايي و درخشش عجيبي ايجاد كرد.
آنگاه جلو آمد و در مقابل پيامبر زانو زد و از حضرت تلاوت چند آيه ديگر تقاضا كرد. اسعد با شنيدن اين آيات، شيفته گشت و سرانجام مسلمان شد و خود، موضوع اختلاف و ستيز قبايل خود را براي حضرت رسول (ص) بيان كرد و از پيامبر (ص) دعوت كرد كه جهت رفع اين اختلاف به مدينه بيايند. ( فروغ ابديت، جلد 1 ، صفحه 22 )
مثالهاي زيباي قرآن ج 1
حضرت آيت الله مكارم شيرازي
مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.